۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

گزارش همایش آزادگان اردوگاه تکریت11

حال و هوای اردوگاه یازده تکریت این بار در اصفهان
جمعیت موج می زد هر کس دنبال یاران دیرین خود می گشت باورتان می شود بعد از 19 سال ؟واقعا دیدنی وحیرت انگیزه و شوق آوربود همه کسانی که بطریقی از برگزاری همایش مطلع شده بود سعی کردند خود را به اصفهان برسانند خوشبختانه وجود فروگاه ( با پروازهایی که قریب ۷ ساعت تاخیرداشت !!! ) و سایر امکانات سفر به اصفهان کمی مشکل سفر را کمتر کرده بود بعضی ها خودشان را حتی قبل ازساعت رسمی اعلام شده جهت بذیرش به مجتمع فنی شهید مهاجر محل برگزاری همایش رسانده بودن در حالیکه ساعت 5 عصرروز چهارشنبه ۱۴/۵/۸۸ زمان ورود و پذیرش ازادگان اردوگاه تکریت یازده اعلام شده بود از ساعات اولیه صبح اتوبوسها و ماشین های شخصی و بعضا آزادگان که پیاده خود را به محل همایش می رسانند دیدنی و نگفتنی بود اشک در چشمان برگزار کنندگان همایش حلقه می زد اعضای ستاد برگزاری همایش از اینکه تلاششان در حال ثمردادن بود خوشحال بودند.
تا ساعت 12 شب حداقل 350 تا 400 نفر خود را به محل همایش رسانده بودند غلغله ای برپا بود اسایشگاه 1 2 3 4 وهمینطور قاطع یک دو سه وچهارآه خدا چه خاطره هایی واقعا نمی شود بیان کرد خیلی ها برای اولین بار همدیگر را می دیدند .
رضا کیا فوق تخصص قلب که مدرکش را از فرانسه گرفته و مدتی اروپا بوده نیز بهر وسیله ای خود را به محل همایش رسانده بود بنده خدا زن و بچه رو توی هتل گذاشته بود تنها آمده بود آخه قرار بود همایش به لطف بنیاد شهید مجردی باشد در حالیکه همایش موصلی ها که خونشان البته از ما سرختره 2000نفر آنهم با خانواده هایشان باشد .
بهر حال بگذریم هاشم انتظاری که دندانپزشک فوق العاده ای شده خودش را به همایش رسانده بود و کلی هم تشکر می کرد. بنده خدا زن و بچه رو پیش داداشش گذاشته بود یک پایش اینجا و یک پایش خونه برادرش بود.
رضا رحیمی و نعمت دهقانیان و رضا البرزی از تهران حسین مونسی حسن قائنی (حسن مشهدی ) احمد شیردل ازمشهد رضا جعفری (رضا فاریاب ) دکتر مسعود مونسی ( استاد زبان انگلیسی در اردوگاه که دندانپزشک حاذقی شده ) و جمشید خودمون وخیلی های دیگرهم که با خانواده آمده بودند این درد سرها را داشتند .
خدا انشالله این بنیاد شهید را اصلاح کند که اینقدر بچه های ما را اذیت نکنند و بقیه هم که زن و بچه همراهشان بود یک همچنین وضعیتی تقریبا داشتند همه دربدر ولی همه خوشحال بجهت اینکه حداقل خودشان را می دیدند ای کاش زن وبچه هاشان هم این صحنه ها را می دیدند انشالله همایش بعدی اگر بنیاد بودجه بده و راضی بشه که ما هم مثل موصلی هاو رمادیه ای ها و..... خانواده را همراه بیاریم اینکار رو حتما بکنیم .
دیدی راستی یادم رفت دکتر محسن رافتی متخصص جراح عمومی دکتر مسعود ابراهیمی و همچنین دکتر مهدی چگینی که هرکس برای خودش کاره ای شده هم بودند. جاتون خالی بود که همش توی بلندگوبخاطر اینکه حال یکی از بچه ها بد شده بود همش اسم دکتر چگینی رو صدا میزدند که بالاخره دکتر رافتی جراح و متخصص زبردست همراه با دکتر ابراهیمی به کمک بیماره رفته و اورا مداوا کردند. ( قابل توجه برگزارکنند همایش که امکانات اورژانس و کمک های اولیه مهیا نشده بود !!! )
بگذریم جالبه که در ابتدا خیلی ها همدیگر را تشخیص نمی دادند با هر وسیله ای سعی می کردند خود را به همدیگر که 4 سال عذاب آور و دردناک و در عین حال شیرین را کنار هم بودند بشناسانند. همدیگر رو به اسامی و القاب دوران اسارت صدا میزدند تا بهتر همدیگر را بشناسند.
مثل : علی فاروجی رضا فاریاب محسن مشهدی(دکتررافتی) حسن آشپز( حسن طاهری)
البته جای خیلی ها خالی بود : مثل مهدی کلاهی جواد کاملان مجتبی جندقی حسن قائمی احمد چلداوی جعفر زمردیان یس عظیم زاده حسین محمدی دکتر حسین سلطانی مهندس مسعود ماهوتچی رضا رحیمی مهرداد آسایشگاه ۱۰ که حالا دکتر شده حسین شکوهی دکترسعید دانشپورو...... همچنین خیلی جای حاج آقا حسین زاده خالی بود.
همچنین تا دلتان بخواد دکتر مهندس وکیل استاد دانشگاه بود که همه یکدیگر روبا این القاب صدا میزدند.
این رو هم بگم که براساس تحقیق میدانی تحصیلات آزادگان اردوگاه تکریت ۱۱ با اینکه جزء اسراء و آزادگان مفقود الاثر بودند ازمیانگین بالایی برخوردار میباشد.وبه همت والای خودشان و عنایت پروردگار به مدارج علمی بالایی دست پیدا کرده اند. الحمدالله
گویا بال فرشتگان زیر بای اینان بود .خدایا نمی توان بیان کرد وصف حضور ملکوت را جز ملکوتیان نمی توانند بیان کنند موج اشک و شادی و شوق و دیده بوسها مجتمع شهید مها جر را فرا گرفته بود خاطره ها زنده شده بود .
حجت الاسلام باطنی و دوستان فداکار اصفهانی تهرانی قمی دزفولی مشهدی همدانی اهوازی شیرازی شهرکردی گلستانی مازندرانی گیلانی کردستانی کرمانی یزدی و......... که دست اندرکار برگزاری این همایش بودند در قلب بچه ها بودند.
خدایا چرا اینقدر دیر؟این سوالی بود که همه ازادگان از هم می پرسیدند امکانات خوب مجتمع این دیدار را شیرینتر کرده بود خوابگاه با تخت های زیاد و سرویس های بهداشتی تمیز و مرتب!! ( البته یکی دو عدد از سرویسها آدم رو یاد روزهای اول اردوگاه و سرویسهای اونجا می انداخت !!! ) و سالن بزرگ امفی تتاتر و امکانات صوتی تصویری و پرده بزرگ اسلاید و بذیرایی خوب اصفهانی ها نشان از برنامه های منظم و کار شده و تلاش رشک برانگیز دوستان و آزادگان اردوگاه تکریت۱۱واصفهانی های عزیز رو داشت .چهرهایی که دوستان از آنان غافل بودند عباس بیر هادی اصغر بروازیان شاهچراغی محسن مصلحی رضا رحیمی ناظر ملک سعید دافعیان کلوشانی هادی غنی مجید نصیری مهدی صفری و همه نمایندگان خوب و پر تلاش استانها دست همه شان درد نکند .
شب گرم بود و علیرغم اینکه کولر هم کار می کردند گرما امان نمی داد خیلی از بچه ها خوابشان نبرد به همین جهت تا صبح نشستند و حرف زدن حرف زدند از همه جا از اردوگاه از کار از ندیدن ها از تنهایی ها از دوری ها از شوق دیدار ها و خیلی چیز های دیگر اذان صبح شد و آزادگان دوباره به یاد اون اولین نماز جماعتی رو که دکتر محسن رافتی در غرفه ها در پادگان الرشید برگزارکرد اما اینبار در اردوگاه شهید مهاجر به نماز صبح ایستادند.
ادامه دارد.
نقل شده با مقداری تصحیح و دستکاری از پایگاه اینترنتی رسمی آزادگان اردوگاه ۱۱ تکریت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر